nafas
2 تاگربه با هم ازدواج کردند
اوایل زندگی عاشقانه ای داشتند
اولین بچشون به دنیا اومد
دومی هم به دنیا اومد
اولین قدمهای بچه هاشون
پدر این خانواده به سختی کار میکرد
و مادر دنبال خوشگذرونی خودش بود
بچه ها بدون مراقبت بزرگ شدند و بچه های بدی از آب در اومدند
یکیشون تروریست شد
یکی دیگه همش تو کلوپ شبانه بود
کوچکترینشون تصمیم به خود کشی گرفت
وقتی پدرشون فهمید سکته کرد
مادرشون هم عقلش رو از دست داد و دیوونه شد
نوشته شده در سه شنبه 89/9/9ساعت
1:42 عصر توسط هستی نظرات ( ) | |
قالب : پیچک |