nafas
ی نیمکت تنها ی شعله ی خاموش ی لحظه یک رویا منو تو در اغوش ی یادگار از عشق رو تن درخت پیر ی قصه ی کوتاه ای وای از این تقدیر بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو بگو تو هم بی قراری ی لحظه اروم نداری مثل ی ابر بهاری بگو که هر شب می باری
بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو یو تل می بگو که نامه هام خوندی بگو که برام دل سوزوندی هق هق گریمو شنیدی بگو که اشکامو دیدی بگو دلت برام تنگ شده همون دلی که می گن از سنگ شده
بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو بگو منو کم داری بگو بگو کمی غم داری بگو بگو دیگه طاقت نداری اشک تو چشام بیاری بگو دلت برام تنگ شده همون دلی که می گن از سنگ شده بگو دیگه طاقت نداری اشک تو چشام بیاری خدایا....... دستانم خالی اند ودلم غرق در آرزوها............ یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان............. یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن................ بی وفا عشق من افسوس که کسی نیست........ افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیرد وآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کند افسوس که کسی نیست! تا بار فراق وجدایی را از دوش من بردارد وکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کند افسوس که کسی نیست....... از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنم ودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند! افسوس......... افسوس که در این روزگار کسی نیست جز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین قلبم شده اند وهروز غم را بادلم همخوانی می کنند.
به خدا اشک من
می مونه رو گونه م
تا بیایی پیش من
رفتی و بعد تو
چه زجری کشیدم
هنوز تار موت و
به دنیا نمی دم
تو رو به خاطراتمون
تو منو بی خبر نذار
تو رو به اشکمون قسم
منو چشم به در نذار
باشه میرم از پیشت
خداحافظ عشق من
ببخش روی نامه هام
باز چکیده اشک من
دل موندنی نبود
خداحافظ عشق من
حالا که نموندی
بگو از من چی دیدی
چه ساده نشستی
چه ساده پریدی
بغضمو وقت جدایی
هی نگه داشتم به سختی
حتی واسه دلخوشیم هم
دست تکون ندادی رفتی
پس بذار روی ماهتو
دم آخر نگاه کنم
سخته با خاطراتمون
با دل خون وداع کنم
وقت رفتنت نبود
خداحافظ عشق من
دلت میشکنه یه روز
می دونی قدر اشک من
سخته گفتنش ولی
خداحافظ عشق من
قالب : پیچک |